انگار حرفی نداشت به او بزند. پریشاندل بود و آشفته و به این امید که جمیله ببخشدش. اما مثل این که جمیله عین خیالش نبود. چشم دوخته بود به آبراهی که شهرک فیومیچینو را دو شقه میکرد، به قایقهای کهنه ماهیگیری روی شیارهای جریان آب، و به مرغان دریایی که هیاهوکنان دور تورها چرخ میزدند.
خرید کتاب آبی جمیله
جستجوی کتاب آبی جمیله در گودریدز
معرفی کتاب آبی جمیله از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب آبی جمیله
خرید کتاب آبی جمیله
جستجوی کتاب آبی جمیله در گودریدز





